دِل نِگاری

هر چیزی که عمیق باشد به دل نفوذ میکند... ارزش ثبت کردن دارد...

دِل نِگاری

هر چیزی که عمیق باشد به دل نفوذ میکند... ارزش ثبت کردن دارد...

زندگی جالبی داشت...

لااقل برای خودش که خیلی جالب بود.

تنها و زشت بود.

تنهاییش را راست میگفتند... کسی حتی گوش نمیداد چه میگوید... اما زشت... خب زشت هم بود... مگر زشت بودن بد است؟

بگذریم.

برای همه مان پیش می آید که کسی حرفمان را نفهمد.

که حس کنیم تنهاییم.

حتی حس کنیم زشت تر از قبل شده ایم.

گاهی وقت ها به یک پناه نیاز داریم...

دور از هر چیز و نزدیک به

همه ی چیزهایی که برای "خودمان" معنی دارند و الباقی مسخره اش میکنند...

جایی دور از همه ی نور های مصنوعی این روزهای آدمیزاد.

جایی مثل یک غار.

کسی چه میداند...

او شاید زشت ترین فرشته ی نجات باشد.

او که شاید روزی در میان شلوغیِ خلقت دلواپس همه ی ما شد...

آن روز او نه صدای زیبایی خواست و نه پرهای رنگارنگی.

او فقط یک چیز میگوید.

 

غار غار.

  • دل نگار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی