دِل نِگاری

هر چیزی که عمیق باشد به دل نفوذ میکند... ارزش ثبت کردن دارد...

دِل نِگاری

هر چیزی که عمیق باشد به دل نفوذ میکند... ارزش ثبت کردن دارد...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داد» ثبت شده است

این که اسمش را گذاشته ام دل نگاری یعنی که خیلی خاص است... یعنی جدی جدی دست و دلم تا خالص نباشند ، پایشان این طرفی نمی کشد...
حالا که دست و دلم کشیده بیایم اینجا بنویسم پس می گویم...
من خیلی عقبم. در تنهایی مطلق... تا صد فرسخیم صدایم را کسی نمی شنود...
می دانم که یک قدم بردارم این جنگل تاریک روشن تر از روز خواهد شد اما آنقدر پیچک و لجن دورم را گرفته که همین یک قدم هم کلی زور دارد...
می توانم یا نه نمی دانم. اما می خواهم... از ته قلبم می خواهم ببینم ، بدانم ، بشنوم.
آنقدر اینها که چشمشان باز است و دلشان بیدار حسرت برانگیزند که گریه کنم و پا به زمین بکوبم که مثل آنها نیستم...
که داد بزنم چه شد که این شد برای من و آن شد برای شما...
لجن توی دهانم را هم گرفته... ای داد...