دِل نِگاری

هر چیزی که عمیق باشد به دل نفوذ میکند... ارزش ثبت کردن دارد...

دِل نِگاری

هر چیزی که عمیق باشد به دل نفوذ میکند... ارزش ثبت کردن دارد...

دانستن اینکه چقدر حضورت در زندگی من اثر دارد خرجش یکی دو ساعت فاصله است و دور شدن

اینکه ابرهای توی آسمان بالای سرم کم کم فرق میکند

یا سوزِ هوای کمی سردتر از تهران که از سمت کرج می آید

یا بوی دود که کم کم محو میشود و تک تک ماشین های پلاک 86 که جلویمان میبینم همه و همه میگویند من و تو در یک شهر نیستیم و این تازه شروع واویلا های دلم است.

خودم خیلی خبر نداشتم که انقدر لوس بودم در دوست داشتن...

درست است قدیم تر ها پدرم که مسافرت میرفت یا وقتهایی که شب عاشورا توی آشپزخانه میماند و نمی آمد خانه دلم کلی برایش تنگ میشد و تب میکردم و مریض میشدم از دوریش...

الان که تو شدی تکیه گاهم همین حال و بدتر از این را در برابر تو دارم...

نمیدانم خوب است یا بد... ولی میدانم عشقولانه هست.

عشقولانه ها هم خیلی بد نیستند...

دست و پایم جایشان را گم میکنند

ساعتهای روز و شب جا به جا روی گردالیِ آویزان شده به دیوار مینشینند

و خورشید و ماه همینجور که بدو بدو میکنن سرگیجه میگیرند و کله هاشان میخورد به هم و پخشِ زمینِ کهکشان میشوند...

همه ی اینها مال وقتهاییست که مطمئن نیستم آن هوایی که با نفست بیرون دادی حتما یک جایی توی ریه های من هم میچرخد...

که مطمئن نیستم جهت وزش باد از تهران به کرج باشد

که مطمئن نیستم کوهی برجی چیزی بینمان هست یا نه

که نتوانم به دلم بگویم ته ته تهش چهل دقیقه راه مترویی است و یک دم در خانه آمدنش...

دلم هر دقیقه بهانه گیر است و من مثل همه ی مادرها هر بار جواب میدهم : صبر کن... میبینیش...

دلتنگی حرفِ چشمهاست نه زبان ها...

اینها که گفتم از جبرِ فاصله بود💓

  • دل نگار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی