دِل نِگاری

هر چیزی که عمیق باشد به دل نفوذ میکند... ارزش ثبت کردن دارد...

دِل نِگاری

هر چیزی که عمیق باشد به دل نفوذ میکند... ارزش ثبت کردن دارد...

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

آخرش ما می مانیم و شکست هایمان...

آخرش که برسد ، وقتی یک گوشه ی دنیایمان نشسته ایم و عمر ، مثل فیلمِ خیلی خیلی کوتاه از جلوی چشممان رد می شود ، طعمِ تلخ شکست شیرینیِ پیروزی ها را از بین می برد.

این شکست های ماست که در برابرشان تا آخر عمر مسئولیم... کاش وجدان هم مثل خدا رحمی داشت و رهایمان میکرد...

به دنیا که آمدیم فکرش را هم نمی کردیم رمزِ خوشبختی در این جهان عجیب و غریب کنار آمدن با باختن و از دست دادن باشد...

وقتی زمین می خوریم ، وقتی عقب می مانیم ، وقتی زمان هم امانمان نمی دهد که جبران کنیم ، آنجاست که باید بتوانیم با خودمان رو به رو شویم.

با کسی رو به رو شویم که پشت نقابِ روزمرگی های دل خوش کنک قایم شده.

آنجاست که می فهمیم هیچ کس را سختتر از خودمان نمی توانیم دوست داشته باشیم...



+ خدا تو را دوست دارد پس خودت را دوست بدار.





+ دل بسته ی اندوه دامنگیر خود باش         از عالم غم دلرباتر عالمی نیست...


این که اسمش را گذاشته ام دل نگاری یعنی که خیلی خاص است... یعنی جدی جدی دست و دلم تا خالص نباشند ، پایشان این طرفی نمی کشد...
حالا که دست و دلم کشیده بیایم اینجا بنویسم پس می گویم...
من خیلی عقبم. در تنهایی مطلق... تا صد فرسخیم صدایم را کسی نمی شنود...
می دانم که یک قدم بردارم این جنگل تاریک روشن تر از روز خواهد شد اما آنقدر پیچک و لجن دورم را گرفته که همین یک قدم هم کلی زور دارد...
می توانم یا نه نمی دانم. اما می خواهم... از ته قلبم می خواهم ببینم ، بدانم ، بشنوم.
آنقدر اینها که چشمشان باز است و دلشان بیدار حسرت برانگیزند که گریه کنم و پا به زمین بکوبم که مثل آنها نیستم...
که داد بزنم چه شد که این شد برای من و آن شد برای شما...
لجن توی دهانم را هم گرفته... ای داد...
شروع، مزّه ی شیرینی دارد... وقتی پایت را بلند میکنی که قدم اول را برداری خدا ، هر چقدر هم که محبوس الدعا و دور از نظر باشی یک نگاه کوچکی بهت می اندازند که ببیند اوضاعت چطور است... یک دلبری هایی این جور مواقع کارگشاست.... بِسمِ اللّه الرّحمانِ الرّحیمِ.